آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان
آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان

تئاتر غم ها

بر روی بساطِ کهنه جان میدادم
همواره به پای این و آن میدادم

من بازیگر تئاتر غم ها بودم

یک صحنه ی زنده را نشان میدادم !



«» «» «»


با این که همیشه عاشق و درویشم
راهی سفر های پر از تشویشم

مانندِ مترسکی - اسیرِ زاغان -
یک ذره به زندگی نمی اندیشم !


«» «» «»


در گوشه ی دل غمِ تو انباشته ام
از زندگی غم های تو برداشته ام

در گور ، برای این که دلشاد شوم
یک خاطره از لبت نگهداشته ام !


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد