آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان
آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان

جغدِ پریشان

سحر ؛
جنازه ی شب های رفته را به من میداد
و سوسک های جوان
به سفره های گرسنه
اشاره میکردند
سکوت بود و صدای دقیقه می آمد
جهان ، به هرزه گیاهِ نچیده میمانست
و من ؛
- غریب تر از یک غروبِ نامیمون -

به مهمانی کابوس های زُبده می رفتم !



«» «» «»


آلوده کن با آبِ این مرداب رویم را

تا که مقدس ها رها سازد گلویم را

پس کوچه ها را گریه میکردم و می کردند
در خانه های خالی از غم گفتگویم را ↓

که دار ها ، بی/دار بودند ، طعنه می دادند
بر گردِ گردن های شان قلابِ مویم را

وقتی غزل ها در لجن ها غوطه ور باشد

از چه نویسم ، جز لجن را ، چار سویم را ...

"من"دوست تر دارد ازین آلوده تر باشد
تا هرزه ها دیگر نریزد آب/رویم را !



«» «» «»



دوفتنه، جفت صحراگرد،کوچی های سرگردان

دو مفهوم مجرد، غرقِ پوچی های سرگردان

 

دو مصداق خشونتگر ، دوتا ویرانگر هستی

جنوبی های آتش پیشه،هوچی های سرگردان

 

دو سرباز کمان درمشت که با تیر میزند قلبم     

دلاور های باران دیده ،غُچی های سرگردان

 

دو غچی،تُشله ی سنگی دو تا بی بادبان قایق

دوتا انجیرتشنه پشتِ لوچی های سرگردان

.

خطا خوردیکشب از چشمم نخِ ماه مثل پوقانه !

پریشان چشم و بی نور اند،موچی های سرگردان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد