آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان
آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان

داروی دوری

 

با این که دنیا بار غم را مانده بر دوشم
در سر هوای بی قراری دارد آغوشم

در سر هوای بی قراری، با لبِ خاموش
می خواند هر شب نغمه ی آزادی در گوشم

مثل کبوتر های چاهی از رها بودن
گردیده آب و دانه ی دنیا فراموشم

پشت سرم یک مار زنگی پیش رو دریا
پارو زنان تا ساحلِ وصلِ تو می کوشم

یک روز می آیم ، نگو که دیر خواهد بود !!!
داروی دوری از لبِ سرخِ تو می نوشم .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد