آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان
آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان

می‌نشینم تا که سایه از کنارم بگذرد

سایه چون برگِ چناری از غبارم بگذرد


دست‌ها را می‌گذارم روی شانه، تا کلاغ

با خیالی راحت از پهلوی دارم بگذرد


می‌کَـنم با ناخنِ حسرت خیال‌ات را به‌لب

تا ز یاد آوردنِ خال‌ات خمارم بگذرد


چشم‌هایم را نمودم چشمه، ابرو را چو پُل

تا ازین چشم انتظاری، روزگارم بگذرد




در بهای «دوستت دارم!» صد آمو تا به کی

باید از چشمانِ سرد و بی‌قرارم بگذرد ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد