آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان
آسیمه سر

آسیمه سر

شعرها و یادداشت هاے نعمت الله پژمان

هوس کرده بودی که باران بیاید
که باران به روی خیابان بیاید


 که هی دانه دانه ز موی تو باران
به رقصی حبابی به میدان بیاید

 


چنان گرمِ این ساز و هنگامه باشی
که غم از حسادت به گریان بیاید



 ولی، حال باران که آمد نبودی
من این‌جا نشستم زمستان بیاید



 مگر در زمستان بیایی و با تو
غم و درد و غربت به پایان بیاید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد